ما در عکس هایمان زندگی میکنیم

پسر همسایه ام از insomnia رنج میبرد

ساعت ها پشت پنجره ایستادن و سیگار را با سیگار روشن کردنش را دیده ام 

سرخی چشمانش از این فاصله پیداست

و بوی الکل خونش تا اتاق من به وضوح می آید

پیاده روی های شبانه هم کارساز نیست

سردرگم است

پریشان احوال 

گمانم او هم عزیزی سفر کرده دارد