ما در عکس هایمان زندگی میکنیم

۳۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

سهم من 
باشد همین پنجره ی نیمه کور رو به کوچه
برای دیدن خوشبختی های دم دستیه ی عابران پنج شنبه شب
آقا جان قبل ازاینکه عمرش را به شما بدهد شب جمعه دست من و خانوم جان را میگرفت میبرد شاه عبدالعزیم یا امامزاده صالح که به قول خودش یک استخوانی سبک کنیم و بعد شام میرفتیم کبابی سر خیابان بهار با آن دست های مردانه اش برایمان لقمه هایی میگرفت که دو شبانه روز میتوانستیم با هرکدام سرگرم شویم بعد از آن با همان هیبت مردانه اش میرفت کنار دخل کبابی و میگفت :استاد دستور بدین تقدیم کنم 
راه می افتادیم خوش خوشان سراشیبی بهار را پایین می امدیم و برایمان آواز میخواند آخ که خانوم جان چقدر حرص میخورد .
نیمه های راه دیگر من سربار  بودم و موجود اضافی شانه به شانه هم آرام و متین را میرفتند و در گوش هم زمزمه هایی میکردند که آخرش به خنده ی آقا جان و چشم غره های خانوم جان ختم میشد.
حالا هر هفته به این امید که آقا جان بیایید در خانه را بزند و بگوید گیس بریده بیا پایین منتظرم و بعد برود بنشیند در آن فیات آبی رنگش سیگارش را روشن کند تا من بپرم توی ماشین و قسمم بدهد که به خانوم جان نگویم سیگار کشیده زنده ام.
توهم بی جایی است ولی خانوم جان همیشه میگوید آدم با امید زنده است بنظرم امید تنها حسی است که آدم های ته خط دارند امید داشتن توهمی بیش از داشتن حسرت ها نیست .
شما هم مثل من الکی دلتان را خوش نکنید آقا جان 8سال است زیر خروار خروار خاک آرمیده .
نه این 5 شنبه نه هیچ پنج شنبه ی دیگری قرار نیست کسی من و خانوم جان را جایی ببرد ،خانوم جان نشسته گوشه ای و برای عزیزش قرآن میخواند و من هم ....
خدایی که آدم ها را با عزیزانشان امتحان میکند....

معنای خط فقر برای هر کس متفاوت است،مثلا عده ای از عزیزان بورژوا وقتی اجناس مصرفیشان را نمیتوانند از پالادیوم بخرند و مجبورند با اکراه سری به پاساژهای شهرک غرب یا خدای ناکرده پایین تر بزنند خب توقع دارید احساس فقر نکنند؟دوستانی دارم که اگر پول خرید هفته ای یک کتاب خریده نداشته باشند میگویند مارال اوضاع خیلی خراب است ،عده ای هستند که اگر پول کافه گردی های هر روزه را نداشته باشند احساس مشابه دارند و بعضی ها عزای شهریه ترم بعد را دارند بعضی ها کرایه خانه بعضی ها خرج آمپولی میلیونی که عزیزشان هر ماه باید تزریق کند عده ای پول عمل های زیبایی و...

و اما یکی از جنبه های_به نظر من شکل هندسی و معیار فقر خط نیست یک حجم 6بعدی  است که باید تمام بعد ها بر شما که در مرکزیت این حجم هستید فشار بیاورد تا بتوانید ادعای چنین چیزی را بکنید_ خط فقر برای من زمانی است که خرید سیگارم از باکس به بسته و از بسته به نخ تبدیل میشود

اگر دختری را دیدید که با پالتوی پانچ خاکستری و یک کیف دوشی قهوه ای روشن کنار دکه روزنامه فروشی  پل کالج  ایستاده و آرام طوری که کسی متوجه نشود گفت 2نخ کمل آبی بدانید منم و در حال سقوط به جاهای ...

نمیگویم زیر خط فقر ولی خب سخت میگذرد برای آدمی که از 17 سالگی سر کار بوده و الان 3هفته در به در کار است سخت میگذرد برای منی که خرجم را7سال است سوا کردم و قصد دارم بکنم و از این جا بروم سخت تر 


یک جایی میون اون دفتر کاهی دکمه دار که عکس برج ایفل روشه و بوی آدامس دارچین تریدنت میده ،جمله های برتر روز رو انتخاب میکنم و مینویسم