ما در عکس هایمان زندگی میکنیم

صابران

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ

یک چاله کوچک نزدیک جایی که _قبل تر ها زمانی که شغل داشتم _منتظر سرویس می ایستادم وجود داشت تکه ای از آسفالت بود که کنده شده بود و ماشین هایی که قصد سبقت از راست و دقیقا از نوک دماغ عابرین را داشتند هی روی این چاله کج و معوج میشدند .از آنجا که ادم استرسی بودم و البته هستم همیشه یک ربع زودتر سر ایستگاه حاضر میشدم و وقتم را با نگاه کردن به طلوع آفتاب و گوش کردن ریمیکس های مختلف از آهنگ self control میگذراندم.یک روز دیدم دیگر ماشینها مماس با دماغ من کج و معوج نمیشوند و این تاثیر سنگ ریزه هایی بودد که من با شوت کردنشان باعث پر شدن چاله شده بودم .نمیدانم چقدر طول کشید ولی روزی که برای گرفتن چک تسویه حساب میرفتم چاله کاملا پر بود .تنها مورد فیزیکی و البته غیر فیزیکی که در این سال ها با صبر من حل شد مشکل همان چاله ی گوشه ی خیابان بود . کلا من به این نتیجه رسیدم صبر کردن هیچ ثمری جز یک عمر چشم به راهی ندارد والسلام