میس کال های مادرانه
مادرم روزی 1273 بار با من تماس میگیرد البته تماس میگیرد واژه مناسبی نیست تصحیح میکنم.
مادرم روزی 1273 بار به من تک زنگ میزند تا من با او تماس بگبرم چون فکر میکند قبض موبایل اینجانب از خزانه ی غیب پرداخت خواهد شد.
حرفهایی را میزند که با رسیدن من به خانه دوباره مو به مو و خط به خط تکرار خواهند شد.
و اگر صدبار هم تکرار شود من باید در صدمین بار هم خوشحال ،هیجان زده،عصبی و یا ناراحت بشوم والا محکوم به بی احساس بودن و فرزند ناخلف بودن و اینکه تمام عمرش را به پای من تلف کرده است و ای کاش من را در پرورشگاه میگذاشته و ... میشوم.
شاید اگر به قول نیکولای آبی او هم بازویی داشت که شب ها سرش را روی آن بگذارد و خاطرات روزش را برایش تعریف کند دیگر روزی 1273 بار به من زنگ نمیزد.
بعضی وقت ها عصبانی است ،بعضی وقتا ناراحت و در پاره ی کمی از اوغات هم خوشحال
حساس است و زود رنج او هم مثل تمام آدمهای این دنیا لیاقت داشتن زندگی بهتر داشت زندگی که در حال حاضر ندارد.
- ۹۴/۰۹/۲۲