ما در عکس هایمان زندگی میکنیم

۲۴ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

آرتور شوپنهاور پیامبر نوظهور این روزهای من!

دیشب وقتی در ماشین رو باز کرد مثل همیشه مچاله شد سمت شیشه و شروع کرد به کندن لاک تیره ناخن هاش و ور رفتن با میدل رینگاش

همون وقتی که صدای joe cocker داشت از هندزفریش میزد بیرون 

همون لحظه ای که چتریای بلند شدش رو از صورتش میزد کنار و آب دماغ یخ زدشو با پشت دست پاک میکرد

یه آن دلم خواست بغلش کنم

باورم نمیشد این همون دختربچه ایه که همه بخاطر موهای بورش تو پارک یجور دیگه نگاش میکردن

حالا انقدر تو خودش و دنیاش غرق شده که فرصت یه نگاه رو ازمن گرفته



نمی دانم نوشتن نامه های تو و پدرت در یک دفتر کار درستی است یا نه؟ولی پسرکم تو فرهنگ داشته باش و تنها نامه هایی را بخوان که با این مضمون شروع می شوند:((خوزه جان ننه))

خوزه جان ننه

هیچ اخلاقی و عاقلانه نیست که در این سن و سال کم برایت از عشق و عاشقی بگویم در حال تو باید مشغول کندن دم گربه ی چاق خانم بک باشی و یا روی طراحی های من با مداد شمعی چیزهایی اضافه کنی چون به نظرت طراحی های من آن چیزها را کم دارد و مرا به مرز جنون برسانی ولی از آنجایی که پسرک منی میدانم سرت خیلی زودتر از زمان موعود به این سودا ها کشیده خواهد شد.

نصیحت ها به کنار

فقط خواستم بگویم روزی روزگاری خدایی ناکرده اگر دست یکی از این دخترک های کم رنگ آلمانی را که مثل شیربرنج وا رفته می مانند بگیری و به خانه بیاوری به موهای فرفریت قسم در غذای خودم و آن دخترک مقدار قابل توجهی سیاه نور میریزم.

ترجیح من یک دختر ایتالیایی با چشمان آبی و موهای مشکی با دستانی ظریف و کشیده است که کلی دستور پخت پاستا از خانوم جان دو رگه ایتالیایی _ دانمارکی اش یادگرفته باشد و برای تو که دیوانه ی پاستایی هی پاستا بپزد.

البته و صد البته که اخلاق مهمتر است ننه جان

پسر همسایه ام از insomnia رنج میبرد

ساعت ها پشت پنجره ایستادن و سیگار را با سیگار روشن کردنش را دیده ام 

سرخی چشمانش از این فاصله پیداست

و بوی الکل خونش تا اتاق من به وضوح می آید

پیاده روی های شبانه هم کارساز نیست

سردرگم است

پریشان احوال 

گمانم او هم عزیزی سفر کرده دارد