ما در عکس هایمان زندگی میکنیم

۱۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

از تینیجر یک دفترچه ی نمدی عیدی گرفتم که رویش نوشته ((نقره می زند...رخ تو...بر شب...))حاضرم قسم بخورم موقع خرید آن چشمش هم به نوشته نیافتاده است چه برسد دقت به معنی و مفهومش!
مطمعن باشید انقدر محو موبایلش بوده که حتی رنگ آن را هم ندیده چون میداند از رنگ سبز متنفرم
روز عید دفترچه را روی میز گذاشت و گفت :((این تو بنویس کاغذات میوفته اینور اونور حالا من و مامان هیچی یه وخ کسی میخونه فکر میکنه دیوونه شدی یا مخت رد داده))

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۸
با مامان دنبال خونه میگردیم
تازه یاد گرفته بجای سر و کله زدن با بنگاهی های هفت خط و فرار نگاه کثیفشون به یک خانم مطلقه ی زیبا با اینترنت کارکنه
عینکش را نک بینی گذاشته و چشمانش پر از استرس است
با بودجه ای محدود با دو دختر با یک حقوق معلمی با کلی قرض و وام
واقعا مادر بودن کار سختی است
اگر خدایش نبود تا به الان کم آورده بود
خدای مهربان مادر لطفا این تشویش را از چشمان مادر بردار
چشمان آرامش زیبا تر است
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۸

در طول عمر نه چندان بلندم که عمق چندانی هم ندارد ((از همین تریبون به صورت غیر مستقیم اعتراف میکنم آدمی سطحی به توان n هستم )) به همه چیز تشبیه شده بودم جز به روزه ی شک دار!!!

کاش 10 دقیقه از تریبون ملی را در اختیار اینجانب میگذاشتند طوری که تمامی کانال ها هم زمان من را نشان دهند قول میدهم با حجاب اسلامی در تلویوزیون حاضر شوم و فقط یک جمله بگویم

بچه های طلاق تقصیری در جدایی پدر مادرهایشان نداشته اند و از بچه هایی که در شرایط نرمال بزرگ شده اند بیشتر به محبت احتیاج دارند.

خیلی درد دارد که خانواده ی خواستگار شما به گل پسرشان بگویند پسرم چرا روزه ی شک دار بگیری ؟برو و یک دختر خانواده دار را بگیر...

من روزه ی شک دارم

ولی روزه ای هستم که خدا مرا پذیرفته بنده اش که باشد؟؟؟!!!!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۴

اصلا من مانده ام که چگونه سالی را که هنوز آغاز نشده را نام گذاری میکنند ؟سال باید تمام شود حتی 2 هفته تعطیلات هم بگذرد این همه جوش و خروش و هیجان زورکی و الکی نفس های آخرش را بکشد بعد دقیقا از شب 13 زمانی که مسواک زده روی تخت خود دراز کشیده و به سقف زل زده اید دو دوتا چهارتا کنید ببینید میتوان نامی برای سالی که گذشت گذاشت یا نه؟

من سال 94 را به نام با صورت به درب شیشه ای اثابت کردن گذاشتم نه یکبار بلکه ده ها بار ،برای شفاف سازی بهتر مثالی عرض کنم فردی را تصور کنید در حال دویدن ناگهان با مانعی برخورد کرده خون از سر و صورتش جاری و چشمانش به مدت 3 دقیقه جایی را نمیبیند این نوع برخورد را میگویم.

و امسال حتما و اجبارا باید سالی باشد که فرصت خوب شدن به چاک لب و زخم بینیم از اثابت ها را بدهم باید تمرین کنم که سریع بلند شوم و باز هم بدوم در رختخواب ماندن ،ناله کردن و زیر سرم رفتن فایده ای ندارد...

+

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۴
اگر تا بحال به عکس برداری از فک مبارک رفته باشید که خب روال کار را میدانید برای کسانی که نرفته اند عرض میکنم در آن اتاقک مذکور ابتدا به ساکن از شما میخواهند که گوشواره و گردنبند خود را خارج کنید در مقابل این درخواست پسرک عکاس من سریع گفتم من نه گردنبد دارم و نه گوشهایم سوراخ(سولاخ)است در نگاه متعجب پسرک این جمله را خواندم:((کمی دخترانه تر لطفا))
  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۲

همه دور هم تصمیم میگرفتند برای مسافرت نوروز برای اینکه ما در خانه نمیتوانیم خوشحال باشیم و حتما باید برویم در جاده ها با احتمالِ مرگ 90% سر بخوریم و بعد خسته با کلی دعوا و کینه برگردیم خانه و تا یک هفته کله پا شویم.

میان این همه شهر نقطه اجماع علما ب اصفهان رسید و من مات و مبهوت فقط در سکوت دعا میکردم
چه میگفتم؟مثلا میگفتم نه اصفهان بی اصفهان چون بهترین خاطرات زندگی من در آن شهر بوده
چون مثلا من کلی نمایشگاه در آن شهر برپا کردم
کلی عکس و خاطره از آنجادارم.
که هر آن ممکن است بعضی آدمها بیاییند و رو در روی من در خیابان ظاهر شوند
نه نه نه اصفهان نه
انقدر غم های ته نشین شده در دل من را هم نزنید
لطفا
پ.ن:دارم چمدان میبندم با اشک

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۸
بخواهی بروی شمال
در ماشین فقط برای تو جا نباشد...
زندگی به این مقیاس تنگ شده است

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۷

من که خودم را زندگی ام را هوش و حواسم را قلبم را حتی بک گراند صفحه موبایلم را به تو گره زده بودم.حالا که رفته ای نه اینکه بیوفتم یک گوشه ای و بمیرم نه.ماسک های مختلفی ساختم از لبخند که بسته به موقعیت قابلیت کشسانیش متغییر است.

راه میروم ,غذا میخورم ,میخوابم میخوابم میخوابم و وانمود میکنم که همه چیز روال عادی خود را طی میکند.

ولی زیرزیرکی گاهی فیسبوکت راچک میکنم .

گاهی عکس هایی که بارها بر سر پاک کردن یا نکردنشان با خودم جنگیدم و مغلوب شدم را نگاه میکنم و با تمام این کارها نوعی خودارضایی روحی را تجربه میکنم.

و اوج احساسات من زمانی حاصل میشود که ساعت ها به لبخند تو و ان دندان های سفیدت در عکس خیره میمانم.


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۸

از گرانان جهان رطل گران مارا بس....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۶